من متولد 17 شهریورم، یادمه این وبلاگو 18 شهریور1383 به مناسبت تولدم راه اندازی کردم.
اون سالها سالهای پایانی دولت خاتمی و اصلاحات بود.
اون سال نه، دقیقا همون روزها یعنی هفته دوم شهریور 1383 یک دلار حدود 880 تومن بود.
الان 19 سال گذشته، دولت تدبیر و امید هست و یادمه برای ریاست جمهوری روحانی تلاش کردیم و از جون مایه گذاشتیم: به این توجیه که اگه رئیسی رئیس جمهور بشه دلار میشه 5000 تومن! اما طی سال جاری دلار تا مرز 30000 تومن هم رفت و برگشت الان روی 25000 تومنه.
اوضاع خیلی بدی حاکمه.
دهه فجره و مردم پشیمان از آن بهمن.
با نام و یاد حضرت حق
درود بر شما دوستان عزیز
باز هم پایان اسفند و باز هم آغاز فروردین . سال 91 با همه فراز و نشیب ها و کمی و کاستی هایش رخت بر بست و جای خودشو داد به سال 92 . تصمیمات غیراصولی و غیر منطقی در عرصه مناسبات بین المللی و برخی محدودیتهای اجتماعی داخلی و فشارهای اقتصادی ناشی از تحریم ها و تعارضات جامعه بین الملل و تورم و گرانی های بی سابقه ماههای اخیر جز درماندگی ، استیصال و نگرانی بیش از پیش شهروندان این مرز پرگهر هیچ نتیجه ای دیگر نداشته است .
امیدواریم با آغاز سال 92 و تجدید نظر اصولی در تصمیمات کلان بتوانیم شاهد بهبود رفاه و آسایش حداقلی برای همه ی ایرانیان باشیم .
شاد باشید ، یا حق .
تنزل ارزش پول رایج ، تمام نیروهای پنهان اقتصادی را در راستای نابودی بکار می گیرد و این عمل را به گونه ای انجام می دهد که حتی یک نفر از میان میلیون ها نفر هم متوجه آن نمی شود .
جان مینارد کینز ( 1883-1946 )
اقتصاددان برجسته قرن بیستم
در کشور ما ایران و حتی در بین ایرانیان خارج از کشور کسی یافت نمی شود که تاکنون در بهمن ماه سرود انقلابی " بهاران خجسته باد " را نشنیده باشد . بسیاری از ما ایرانیان سابقه و قدمت این شعر را 20 یا 30 سال پیش و همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی می دانیم ، اما حقیقت چیزی دیگر است .
ابتدائن اشاره می کنم این شعر در سال 1961 و چند هفته پس از قتل پاتریس لومومبا ( مبارز آزادیخواه و رهبر جنبش آزادیخواه کنگو ) سروده شد . سراینده ی این شعر سرهنگ عبداله بهزادی ( از اعضاء حزب توده و نماینده ی وقت مجلس ) بود و انگیزه ی ایشان از سرودن این شعر ابراز همدلی و همدردی با بانو " پاولین لومومبا " همسر پاتریس لومومبا بود . البته اندکی پس از ایشان فریدون مشیری نیز در سروده ی " اشکی بر گذرگاه تاریخ " این رویداد تلخ را به قلم کشیده بود :
« قرن ما ، روزگار مرگ انسانیت است .
سینۀ دنیا ز خوبیها تهیست .
صحبت از آزادگی ، پاکی ، مروت ابلهیست .
صحبت از « موسی » و « عیسی » و « محمد » نابجاست ،
قرن « موسی چمبه » هاست . . .»
اما پاتریس لومومبا که بود ؟ پاتریس لومومبا رهبر جنبش آزادیخواه کنگو و سیاستمدار و اولین نخستوزیر کشور کنگو بود . وی بدلیل مبارزات ضد استعماری اش پس از نزدیک 10 هفته نخست وزیری طی توطئهی سیا و دولت بلژیک توسط رئیس جمهور وقت کنگو عزل و پس از آن متواری گشت ، اما سرانجام دستگیر و پس از مدتها تحمل زندان و شکنجه های متعدد به همراه دو تن از وزرای وفادارش به دستور سرهنگ موبوتو سه سه سه کو ( دیکتاتور کنگو ) و به دست مزدوران موسی چمبه ( سردسته جدایی طلبان کاتانگا ) تیرباران گردیده و جسدشان قطعه قطعه گردید و در اسید انداخته شد و بقایای اجساد هم در آتش سوزانده شدند .
مرگ فجیع و مظلومانه ی پاتریس لومومبا و همراهانش ، تأثیر خود را بر ادبیات و از جمله در شعر شاعران معاصر ایرانی در قالب سروده های توأم با همدردی و حس همبستگی انسانی نشان داد .
اما شعر " بهاران خجسته باد " از سرهنگ دکتر عبداله بهزادی چند هفته بعد از کشته شدن پاتریس لومومبا ، اولین اظهار همدردی و همدلی یک شاعر ایرانی درباره ی مرگ این مبارز انقلابی بود . شاعر در بخشی از شعر که حامل پیام اصلی شعر است و ما تاکنون ندیده و نشنیده ایم می گوید :
" به بانوی سوگوار ، که در ماتم شهید
بنالید و زان نوا ، دل عالمی تپید
بهاران خجستهباد "
سالها بعد پس از سرودن این شعر توسط عبداله بهزادی ، کرامت دانشیان با ابیاتی از این شعر و با صدای دلنشین خود سرودی می سازد که حتی دانش آموزانش در روستایی از توابع لالی خوزستان نیز به خواندن آن بجای سرود ملی شاهنشاهی اقدام می کنند . پس از دستگیری و اعدام کرامت دانشیان و خسرو گلسرخی در 29 بهمن 52 به جرم اقدام علیه امنیت کشور ، دوستان و همراهان این دو مبارز به پیشنهاد پدرام اکبری تصمیم به بازخوانی این سرود انقلابی می گیرند و با سختی های فراوان و با حداقل امکانات موجود آن روزها ، این سرود را در روز 25 بهمن ماه 57 ساخته و در 29 بهمن ، مصادف با سالروز اعدام کرامت دانشیان و خسرو گلسرخی از رادیو و تلویزیون پخش می شود .
خوانندگان این سرودی که ما سالهاست می شنویم فرهاد مافی ، عبداله قهرمانی ، علی برفچی ، پدرام اکبری ، ابوالفضل قهرمانی ، حسن فخار بوده و آهنگسازی این اثر را اسفندیار منفردزاده و ضبط آن را رحیم شبخیز در منزل شخصی منفردزاده عهده دار بوده اند .
واقعیت این است که این شعر به همسر پاتریس لومومبا هدیه ، و در تسلا و همدردی با او سروده شده بود . شاید همسر داغدار آن رهبر انقلابی فقید ، هیچ زمانی از این همدلی شاعر ایرانی آگاه نشده باشد ، اما همین چند بیت از بهمن ماه سال پنجاه و هفت تا امروز سرود انقلاب ما بوده و هست .
بالاخره روز موعود فرا رسید . خبری که منتظرش بودیم شنیده شد . نه تنها من ، بلکه بسیاری مانند من .
شاید قسمت این بود که من این یخ زدگی قلمم و غبار گرفتگی وبلاگم بعد از مدتها را با خبر حضور خاتمی بشکنم . شاید قسمت این بود خاتمی نیز بسیاری چیزها را با حضور سبزش بشکند .
چند روزیست که ماجرای آمدن خاتمی را با جزئیات دنبال می کنم . با وجودی که از یک ماه پیش ، نوید آمدنش را از دوستان عزیزم دکتر شجاعپوریان و جناب مزروعی شنیدم و پس از آن بارها و بارها این صفحه را باز کردم تا درباره اش بنویسم اما به هر دلیلی آن را بستم . نمی توانم شادی خود را از آمدنش پنهان کنم . اعتقاد دارم که چنین سرمایه اجتماعی بزرگی نباید بماند برای روز مبادا و هیچوقت از آن استفاده نشود .
خاتمی آبرو و تمام سرمایه اجتماعی اش را به میدان آورده و شایسته تحسین است و تقدیر . خاتمی با بزرگترین ریسک ممکن وارد بازار سترگ و سختی شده است. همه می دانیم که چهار سال آتی کمتر از چهار سال ِ پس از یک جنگ نیست . سایه تحریم ، روابط سست و ضعیف با غرب ، بحرانهای اقتصادی و قیمت پایین نفت ، انتظارات برآورده نشده از نوع سهامی – عدالتی ، برنامه های غلط ، نیمه تمام و هزینه بر و … همه و همه دستاورد هرکسی است که بخواهد دور آتی در مسند امور باشد . صبر و ثباتی می طلبد بودن در این فضا .
در پشت چارچرخه فرسوده ای ، کسی خطّی نوشته بود : " گشتم نبود ! نگرد ، نیست ! "
اما اکنون ، اگر خسته ای بمان و اگر خواسته ای بدان : ما را تمام لذت هستی به جستجو ست .
پویندگی تمامی معنای زندگیست . هرگز "نگرد ! نیست" سزاوار مرد نیست .
آنگاه که تقدیر واقع نگردید از تدبیر نیز کاری ساخته نیست
خواستن اگر با تمامی وجودوبا بسیج تمامی اندام و نیروهای روح وبا قدرتی که در آن صمیمیت است تجلی کند
اگر همه هستی مان را یک خواهش کنیم
یک خواهش مطلق شویم
و اگر با هجوم و حمله های صادقانه و سرشار از یقین و امید و ایمان بخواهیم قطعا پاسخ خواهیم گرفت.
معبودا ! وجودم سرشار از عشق تو می شود آنگاه که به شکرانه نعمتهایم پیشانی بر خاک می سایم و دست نیاز به سویت رها می کنم . نیلوفران جانم طریق وصل تو را می جویند ، می خواهند که تنها تو را ببینند و تنها به تو نازند . پس چه زیباست لحظه دیدار تو و چه باشکوه هست ترنم دلنواز سرودن تو .
سلام . بعد از ۵ ماه غیبت باز هم میخوام آپ کنم . البته مطلب خاصی برا نوشتن ندارم . واقعا ندارم اما دیگه نمیشه که هیچ آپی این وسط نباشه . فعلا علی الحساب این آپ رو داشته باشید تا بعد ...
مهربانا !
ای خدایی که عطر بهار از تکرار نام تو تراوش می شود و قلب ها از یاد تو همواره گوارا و با طراوت باقی می مانند ، دل ما را چون بهار مهرجویانت ، از می لطف خویش مست گردان و فصل بیداری را بر وجودمان آشکار ساز که ما تنها به عنایت تو دل بسته ایم و تنها به رحمت و بخشش تو امید داریم .
سلام . امیدوارم آدینه خوبی رو سپری کرده باشید و هفته خوبی پیش رو داشته باشید و با عرض تسلیت فرارسیدن سالروز رحلت بنیانگذار انقلاب و گرامیداشت یاد و خاطره شهدای قیام خونین پانزده خرداد .
حس و حال خوبی ندارم . دست و دل خوشی برا نوشتن نیست . بعد از پایان تلخ اون لیگ لعنتی و سومی پرسپولیس ، دل خوش کرده بودیم به جام حذفی . این چند روزه همه فکر و ذکرمون معطوف این بازی بود و نتیجه ای که ممکن بود به دست بیاد . اما متاسفانه انگار طلسم بدشانسی های پرسپولیس حالا حالاها پایداره ، پرسپولیس و پرسپولیسی هایی که ٦ ساله در حسرت یه جام موندن . چه میشه کرد ؟ کیو باید مقصر دونست ؟ این عدم نتیجه گیریها رو باید گردن کی انداخت ؟؟؟ چقدر بازیکن از دست دادیم ؟؟؟ چقدر لطمه خوردیم از رفتن اونها ؟؟؟ من و امثال منی که هیچی از فوتبال سرمون نمیشه اینو فهمیدیم اما اون بالا نشینایی که داعیه مدیریتشون به آسمون رسیده اینو نفهمیدن یا اگه هم فهمیدن هیچ اقدامی نکردن و باید جوابگو باشند . چرا حامد رفت ؟ چرا کاظمیانو انداختین بیرون ؟ چرا بهروزو خونه نشین کردین ؟؟؟ آقایان ! سابقه نداشته پرسپولیس ٤ تایی بشه ها ، که متاسفانه با سیاستهای غلط شماها این چیزا را هم می بینیم .
بابا ، یکی نیست به اینا بگه اینقد رو اعصاب مردم راه نرین ؟ ایهاالناس !!! همه ورزش نویسان به این نکته اتفاق نظر دارند که از روزی که کریم باقری از هافبک به دفاع کوچ کرده ، شیرازۀ پرسپولیس از هم پاشیده . چرا اینا نمی فهمن ؟ چرا به جای اون خریدای الکی و این همه پول هدر دادن ، یه مدافع درست حسابی نمیارن ؟؟؟
یکصد هزار نفر تماشاگر !!! آقایان ، شوخی نیست ، به خدا باید پس بدین ، باور کنید . میدونید امروز چقدر از اون جوونا گریون رفتن خونه ؟؟؟ کی باید جواب بده ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
پ. ن : شانس آوردیم که عماد رضا رو نداشتن وگرنه از فصل دیگه فریاد ٦ تایی ها رو زیاد می شنیدیم !!!
در خصوص وجه تسمیه گناوه اسامی مختلفی در منابع قدیم ذکر شده است . مانند : گناباد ، گنفه ، جنابه، حنفه و جنابا .
برخی از مورخان قدیم بنای این شهر را به جنابه بن طهمورث دیوبند از پادشاهان یکی از سلسله های پیشین نسبت داده اند . هرچند اثبات این ادعا بسیار مشکل و غیر ضروری می نماید ولی این امر خود نشانه ای از قدمت تاریخی گناوه است .
اما در خصوص قدمت گناوه باید گفت که این شهر در هزاره دوم یا اول قبل از میلاد وجود داشته و جزء قلمرو عیلام بوده است ، زیرا قلمرو عیلام از سمت جنوب تا ریشهر( بوشهر کنونی ) امتداد داشته است .
پادشاهان معروف عیلامی در دوران طلائی تمدن عیلام در مناطقی بین ریشهر و جنابا، معابد و بناهائی چند احداث کرده بودند .
گناوه در دوره ساسانی جز کوره ( خوره یا ولایت ) ارجان ، غربی ترین ولایت یا کوره پنجگانه فارس بوده است .
این شهر در دوره ساسانی بندری آباد و پررونق بوده و دلیل این ادعا این است که : در سال 18 قمری ، در زمان خلافت عمر، خلیفه دوم و هنگامی که این شهر در جریان سقوط امپراطوری ساسانی توسط عثمان ابن ابی العاص ثقفی محاصره شد ، مردم گناوه توانستند با پرداخت چندین هزار اوقیه ( برابر7.5 مثقال ) طلا به عنوان مال المسالمه ، با مسلمین قرارداد صلح امضا کنند .
این مطلب خود نمایانگر رونق و آبادانی بندر گناوه در دوران قبل از اسلام به خصوص دوران ساسانی بوده است .
شهرستان گناوه با مساحتی حدود ۲۰۴۴ کیلومترمربع در ساحل شمالی خلیج فارس در طول شرقی ۷۷ و عرض شمالی ۳۰ واقع شده است.
بندر گناوه کنونی در نزدیکی خرابه های شهر قدیمی و با عظمت گناوه باستانی قرار دارد که اکنون جز خرابه های از یاد رفته آن چیزی بر جای نمانده است.